با اومدن سبک هایی مثل rtm، ict، smc و خیلی از سبک های تحلیل جدید آیا واقعا مجالی برای خودنمایی تکنیکال کلاسیک باقی مونده؟
توی این مقاله به جواب این سوال بسیار مهم خواهیم رسید.
بعد از کرونا شاهد افزایش چشمگیر تعداد معامله گران در بازارهای مالی در همه جای دنیا بودیم. ماهیت شغل تریدینگ، با توجه به اینکه احتیاجی به خروج از خانه نداشت و دریچه ای به روی درآمد نامحدود برای معامله گران به وجود می آورد سبب شد تا خیلی ها با رویاها و آرزوهای نامحدودی به سمت این بازارها روانه شوند.
اولین قدمی که هر فرد برای آموزش حرفه ی تریدینگ برمی داشت آموزش تحلیل تکنیکال بود که در آن زمان خیلی گستردگی و پیچیدگی نداشت. اما زمان زیادی نگذشت که معامله گران از نتیجه ی حاصله در بازار با استفاده از این سبک تحلیل ناامید شدند. آیا سبک کلاسیک منسوخ شده بود؟ آیا این افراد آن را به درستی پیاده سازی نمی کردند؟ بازارساز اقدام به دستکاری بازارها کرده بود؟
پاسخ این نتیجه نگرفتن هرچه که باشد سبب شد تا سبک های جدید روی کار بیایند.
کارایی یا عدم کارایی تحلیل تکنیکال کلاسیک را از چند منظر مورد بررسی قرار خواهیم داد…
در تحلیل تکنیکال کلاسیک ما با مفاهیمی چون روندها، حمایت ها و مقاومت ها، کندل ها، الگوها، شکست ها و مواردی از این دست مواجهیم. این مفاهیم هیچ گاه اعتبار خود را از دست نداده اند، مثلا هنوز با استفاده از تحلیل تکنیکال کلاسیک می توانیم روند یا جهت بازار را تشخیص دهیم یا با استفاده از الگوهای کندلی کلاسیک تاییده های خوبی برای ورود به معاملات پیدا کنیم.
حمایت ها و مقاومت ها در تکنیکال کلاسیک اصولا بر اساس تشکیل موج ها (یا همان قله و دره ها) تعیین می شوند. حمایت ها و مقاومت ها دارای اصول و قواعدی هستند که برای معامله کردن در آن نواحی ملزم به رعایت آن هستیم. مثلا اگر قیمت برای بار سوم به حمایتی نزدیک شود احتمال شکست را بیشتر می دانیم و اگر به هر دلیلی اقدام به خرید کنیم با حجم بسیار کم و محتاطانه ورود می کنیم.
الگوهای کلاسیک مثل الگوهای سر و شانه، الگوی دوقلو، الگوی پرچم و… به فراخور رفتار معامله گران در بازار شکل گرفته و سبب تکرار آن در بازار شده است که براساس تعاریف تحلیل تکنیکال کلاسیک و بر اساس ضوابطی که برای این الگوها تعریف می شود نقاط ورود و خروجی را به معامله گران می دهد.
برای مشاهده دورههای تخصصی تحلیل تکنیکال اینجا کلیک کنید.
در بازارهای مالی (و شاید بتوان گفت در کل گستره ی هستی) هیچ قطعیتی وجود ندارد.
تکنیکال تنها به معامله گر کمک می کند تا احتمال وقوع حرکت چارت را با درصدی بیشتر از 50-50 پیش بینی کند. در واقع در پایان تحلیل خود، اگر به این نتیجه برسیم که حرکت قیمت بنابر شواهد تکنیکالی موجود، به سمت بالا بیشتر خواهد بود وارد معامله می شویم.
اگر فقط می توانستیم به اندازه ی 10 پیپ یا هر مقدار کمی که در ذهن دارید حرکت قیمت را به صورت قطعی درست پیشبینی کنیم آن وقت دیگر معامله گری را شغل خطاب نمی کردیم بلکه به آن به عنوان نقشه ی گنج چشم می دوختیم.
معامله گر تازه وارد در بازار چون به این حقیقت(عدم قطعیت) آگاه نیست پس تماما از بازار انتظار سود خالص دارد و هرگونه ضرر را به عنوان ناکارامدی سبک تحلیل خود قلمداد می کند.
پس متوجه می شویم که فعالیت در بازارهای مالی یعنی همزمانی سودها و ضررها…
حالا برنده یا بهتر بگوییم فرد موفق کسی است که مقدار سودهایش از مقدار ضررهایش بیشتر باشد.
مسئله ای که اکثر معامله گران(چه حرفه ای و چه تازه کار از آن غافل هستند) این است که حرفه ی معامله گری تنها تکنیکال نیست.
برای فعالیت در بازارهای مالی، باید به علم فاندامنتال و اقتصاد خرد و کلان مسلط باشیم. به فرض مثال دانستن “چرخه های اقتصادی” به معامله گران کمک می کند تا بتوانند وزن یا حجم معاملات خود را در جهت بازار تعیین کنند. به طور مثال فردی که در بازار سهام یا رمزارزها که بازارهای دارایی محور به حساب می آیند معامله می کند اگر بداند که در چرخه ی تورم قرار داریم قطعا معملات خرید خود را با حجم بیشتری انجام می دهد.
از طرفی روانشناسی بازارها و معامله گران نیز نقش فوق العاده ای در موفقیت افراد دارد به طوری که مارک داگلاس 80 درصد موفقیت در بازارها را وابسته به روانشناسی و 20 درصد را به فاندامنتال و تکنیکال مرتبط می داند.
مدیریت سرمایه درست نیز به شما کمک می کند تا همیشه در بازارها باقی بمانید.
حالا که تکنیکال کلاسیک را شناختیم و فهمیدیم که قطعیتی در بازارها وجود ندارد و برای موفقیت به جز تکنیکال به ابزارها و دانش های دیگری نیز نیاز داریم باید خاطرنشان کنیم که روش تحلیل تکنیکال کلاسیک هنوز می تواند در بازارها جوابگو باشد به شرطی که با سایر ابزارها نیز آشنا باشیم و درک درستی از بازارها داشته باشیم.
قابل انکار نیست که سبک های نوین تحلیل می توانند ستاپ های بیشتر و یا بهتر و بهینه تری به ما بدهند ولی این توجیهی بر ناکارامدی تحلیل تکنیکال کلاسیک نیست.
در پایان این نکته را هم خاطر نشان می کنم که هر سبک تحلیلی برای هر تریدر شخصی سازی می شود که در استراتژی هر کس نمایان است. پس صرف دانستن سبک های جدید منجر به سوددهی نمی شود و کار کردن با تکنیکال کلاسیک نیز سبب ضررهای متوالی نیست.
برای مشاهده دیگر مقالات در زمینه تحلیل تکنیکال اینجا کلیک کنید.