پنج مرحله وجود دارد که هر معامله گري در طی سالهاي معامله گري ازآن عبور میکند. شما نمی توانید هیچ کدام از آنها را دور بزنید و نمیتوانید بدون اینکه با خود صادق باشید، بدانید که در کدام مرحله قرار دارید.
این مرحله در واقع همان فاز اولیه اي است که درآن یک معامله گر پاهاي خود را اصطلاحا در آب بازار خیس میکند و به پلتفرم معاملاتی براي اولین بار نگاه می اندازد. در این مرحله ، یک معامله گر نمی داند که چقدر نمی داند، این مرحله محل خطرناکی براي ماندن است ولی قابل عبور است.تصمیماتی که معامله گر در این مرحله میگیرد قمارگونه است و متاسفانه این تصمیمات با یک فرایند تصمیم گیري منطقی هدایت نمی شود.معامله گرانی که در مرحله بی کفایتی ناخوداگاه قرار دارند هنوز قادر نیستند به نادانی خود اعتراف کنند.
بعضی از خصوصیات یک معامله گر بی کفایت ناخودآگاه عبارتند از:
معاملات را به طور تصادفی و بدون هیچ سیستم معامله گري تعریف شده اي باز می کند و می بندد. مدام رویکرد خود را معامله به معامله تغییر می دهد. از مبانی مدیریت ریسک و تعیین سایز پوزیشن استفاده نمی کند. جهت معامله خود را در نقطه اي از قیمت و بطورناگهانی تغییر می دهد. به راحتی با معاملات برنده دچار انگیزه شده و توجهی به معاملات بازنده ندارد. به خاطر برخی موفقیت هاي اولیه تا اخرین دلار سرمایه در بازار باقی می ماند. اغلب اوقات یک باخت تمام بردهایش را نابود میکند.
در این مرحله ، معامله گرانی که بخت و اقبال با ایشان یار باشد و بتوانند نتایج خوبی داشته باشند به راه خود ادامه داده و وارد مرحله بعد می شوند، اما اغلب اوقات معامله گران در این مرحله سرمایه خود را از دست داده و با دلسردي اقرار می کنند که معامله گري به آسانی فشار دادن دکمه ماوس نبود و معمولا راه خود را ادامه نمی دهند.
در این مرحله معامله گر دیگر می فهمد که چقدر دانسته هایش کوچک و کم است و متوجه می شود که باید روي خود کار کند و مطالعه بیشتري داشته باشد.باز هم با بردها انگیزه پیدا می کند و دستش به هرچیزي که برسد مطالعه میکند. اما همچنان با وجود اینکه وقت زیادي صرف یادگرفتن معامله گري کرده است، معامله گري است که مدام پول از دست میدهد.
در این مرحله شروع میکند به سرزنش ابزارهایی که استفاده میکند، اندیکاتورها را مسبب اشتباهات می داند، تقصیر را گردن رانت اطلاعاتی و یا بازار غیر منصفانه می اندازد و کلا بدنبال یک بهانه خارج از خود می گردد. این مرحله بی کفایتی آگاهانه جز مرحله هایی است که خیلی طول می کشد. حتی بعضی از معامله گران پس از سالها درگیري با بازار هیچ وقت نمی توانند این مرحله را ترك کنند. شما می توانید فقط با طرح چند سوال از خود، از مشکلات بالقوه موجود در ذهنیت معامله گري و رویکرد عمومی تان آگاه شوید براي مثال:
آیا من سیستم معامله گري ام را در شش ماه گذشته بیش از یک بار و بدون اینکه اجازه دهم کار کند ، عوض کرده ام؟
آیا من فعالانه معاملاتم را بررسی کرده ام تا ببینم کجاي کار ایراد دارد؟ آیا هنوز دارم مرتکب اشتباهات تکانه اي می شویم که منجر به از دست دادن مقدار زیادي پول می شود؟ آیا یک اشتباه را در معامله گري دوباره و دوباره تکرار میکنم؟
پیشنهاد میدهم بنشینید و به سوالات فوق جواب بدهید.با خودتان صادق باشید حتی اگر حقیقت تلخ باشد.اگر به خودتان دروغ بگویید در این همین مرحله اي که هستید گیر می کنید و قادر نیستید خودتان را بعنوان یک معامله گر متحول کنید و بهبود بیابید.
شاید کلیشه اي بنظر بیاید ولی این مرحله زمانی است که معامله گر مسئولیت رفتار و اعمال معامله گري خود را می پذیرد. معامله گر در این مرحله می فهمد که اشتباهات گذشته و رفتار نادرستش او را بجایی نمی برد.اگر معامله گر در انجام این کار جدي باشد، تنها یک راه براي ادامه وجود دارد و آن هم پیروي از مبانی اي است که منجر به یک ذهنیت جدید در او میشود یعنی:
تغییر دادن سیستم معاملاتی اش را متوقف میکند و تمرکز خود را روي سیستمی قرار میدهد که روي آن کار می کند.
شروع به پایِش رفتارش می کند تا درآن الگوهاي منفی رفتاري را پیدا کند. از یک برنامه منظم روزانه در معامله گري استفاده میکند، شروع به استفاده از پلن معاملاتی و نگهداشتن ژورنال معاملاتی میکند .
او اکنون درك میکند که ورود به پوزیشن تنها یک قسمت از سیستمش است و براي اینکه سود ده باشد، باید روي همه يِ اجزاي تشکیل دهنده يِ سیستمش کار کند.
معامله گر اکنون شروع به تحقق بخشیدن به همه يِ موارد مربوط به معامله گري می کند.اگرچه هنوز معامله گري کار راحتی برایش نیست و نتایج بدست آمده با کمال واقعی خیلی فاصله دارد.او اکنون اهمیت تفکر فرایند محور را درك میکند و از تمرکز صرف روي نتیجه يِ معاملاتش دست بر می دارد.
در این مرحله شروع به یک رشد آهسته در نمودار سرمایه شان میکنند. نظم و انضباط ،کنترل احساسات و مدیریت ریسک مناسب در این مرحله از اهمیت ویژه اي برخوردار است و داشتن یک رویکرد بلند مدت مانع از برگشت معامله گر به عادتهاي گذشته اش میشود. ژورنال معاملاتی در این مرحله مهمترین همدم او میشود زیرا در او یک نگاه عینی بر عملکرد و رفتارش بوجود می آورد.
معامله گرانی که در این مرحله هستند استعداد زیادي براي رفتن به مرحله يِ بعد (مرحله يِ نهایی)دارند. این معامله گران میتوانند ببینند که کارشان به ثمر نشسته و ارزش وقت و هزینه را داشته ، آنها سیستم مبتنی بر آرزو را متوقف کرده و تمرکز خود را بر رویکرد فرآیند محور قرار میدهند.
و این مرحله زمانی است که معامله گري ملال آور شده و باید هم خسته کننده باشد!! تا این مرحله، معامله گر سالها میشود که دارد مانیتور را نگاه میکند و با یک ستاپ صدهابار و بلکه هزاران بار پوزیشن گرفته است. او الان دیگر دقیقا میداند که ستاپی که کار میکند چقدر کارایی دارد و معامله برایش تبدیل به بازي صبر شده است. معامله گري اکنون برایش آنقدر شخصی سازي شده که که نمی تواند هر معامله را ببرد و ازآن مهمتر ، دیگر به باختهایش بخاطر پیروي از قوانینش چندان اهمیت نمی دهد. اکنون معامله گري برایش تبدیل به فعالیت تشخیص الگوها، مدیریت ریسک و بهبود مستمر شده است. معامله گري که در این مرحله قراردارد، تشنه بهبود مستمر بوده و به طور مستمر بازار را بررسی میکند. مدام اثر بخشی روشش را ارزیابی میکند و موفقیت ها و بهبودهایی که برایش حاصل میشود موتور محرك ادامه کارش می شود.
معامله گر بودن سفري به اندازه یک عمر براي بهبود و کشف خود است. بازارها هر روز چیزي به شما درس میدهند.در واقع پلن معاملاتی اي که براي معامله گر پولسازي کند، می تواند به سادگی کششی از شخصیت معامله گر با همه يِ کفایتها و ناکارآمدي هایش بشمار بیاید.
بنابراین کاري که الان باید بکنید اینست که اگر هنوز یک معامله گر سود ده نیستید، بنشینید و نگاه عمیقی به خود بیاندازید و بعد سعی کنید به سوال ذیل پاسخ دهید:
در حال حاضر در چه مرحله اي قرار دارید؟ سعی کنید به این سوال به بهترین وجه و صادقانه جواب دهید. زمانی که به این سوال پاسخ می دهید در واقع باید بتوانید عواقبی که در حال حاضر دارید تحمل میکنید را در ذهن تان مرور کنید. باید بتوانید در مسیر بهبود وضعیت خود به صورت آهسته آهسته قرار گیریدتا اینکه بالاخره یک روز به سوددهی قابل کنترل دست یابید.